کسی نیست ! ساعت به وقت اینجا مرده ... و من ؛ پشت در پشت دار می کشم ، دلتنگی هایی که دیگر سکوت را به گوش نمی گیرند و کوچه های غریبه ای را می گذرد که دیرگاهیست ، سفیدی مرزها را جویدند و تیشه تیشه عمیق تر بیستون وار فرهاد می کشد! « پرسه زنی در بیتوته های خیال » ابر بهمنی ! محرم سرخ را ببار واژه هایش ... عزیزانش ... قلم تبدار ! قنوت اشک بپاش . سر مشق های دفتر عشقم می روند بهانه های شعر های مهتابی هم شمای شعرم ! لبریز کاشه های بی سر انجامم تنها ؛ طلوع ماه را لبخند ... جمعه ؛ حضورش را ندبه ... اینجا ؛ عبورت را تشنه ... حالا ؛ قیامت را دوباره می شویم . « پرسه زنی در بیتوته های خیال »
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |