چه روزی شد امروز چند شب پیش به اینجا سرزدم نتیجش این بود که متوجه شدم گند زدم اما تااونجاییش که به زندگی خودم بوده میگه گند زدم که زدم زندگی خودمه اما امیدوارم فقط به خودم بوده باشه اخرین روز شهریور هم گذشت از خودم ممنونم چراشو به خودم میگم راستش از یه سری اشخاصم ممنونم کیا هستن رو هم به خودم میگم میخوام بگم از یه سری اشخاصم نمیگذرم ، مببینم خب اگر اینو بخوام ، خیلی چیزا قاطی میشه پس نمیخوام و ترجیح میدم تودلم از یه سری اشخاص ممنون باشم و بگم: سلام به مهر خفته ها! زنگ چیز خوبی نیستش شیشه ها! سنگ چیز خوبی نیست وصله ها را به من بچسبانید به شما انگ چیز خوبی نیست های! عاشق نشو نمی دانی که دل تنگ چیز خوبی نیست کری از پیش یک سه تار گذشت گفت: آهنگ چیز خوبی نیست گفته بودی شهید یعنی چه پسرم! جنگ چیز خوبی نیست من از اینجاهم میرم تو بدترین حالی هستم که میشه بود دارم اهنگ بدون تو چقدر تنهام جواهرکلامو گوش میدم حسم اینه که قدرخودمو ندونستم تو بدترین حالی که میشه باشم هستم مرسی که هستی خداوند بدرود همگی میدونی خداوند من شاید بانوشتن یه سری حرفا که اینجا میگم به دردسربیفتم شاید شخصی منو رهاکنه و بره وقتی میاداینجارو میخونه اما فقط تومیدونی تو دل من چیه همونطور که فقط تو میدونی تو دل اونی که مهمان این شهربحساب میومد چی میگذشت همونی که اینارو که خوند,رفت رفت بدونی که بدونم وقتی بود شاید منم دلیلی از پریشونیش بودم بگیم به هم بگیم بعد خواستیم بریم بریم بگیم به هم به تو برمیگرده میدونی؟ به تو برمیگرده که بازم بعد از چند سال دوباره این پست رو گذاشتم همه چیز ارشیو کردم که این پست و جملات واضحتر بچشم بیاد البته اگر هنوز اینجایی و به اینجا سرمیزنی. ولی منم نارحتم که قضاوتم کردی کتابخونه نرفتم بعد از رفتنت اصلا نرفتم
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |