سلام 91تک تکتون قشنگ کاری به این نداریم که 91من... حرفی برای گفتن نیست مراقب لحظه هاتون باشین چله نشینتونو تو عاشقونه هاتون با آسمان دار بزرگ فراموش نکنین که سخت... آه! سلام سعی کردم خنده دارو علمی و تراژدی و یه کوتاه از خودمو خلاصه همه نوع نوشته ای براتون بزارم همشون جدیده خواهشم اینه که همشو بخونین لطفا دوس دارم نظرشمارو هم بدونم راجع به هرقسمتش که فکر می کنین حرفی دارین , مشتاق می خونم ولذت میبرم من عیدیمو اینطوری تقدیمتون کردم لذت ببرین! لبخند یادتون نره! به امید دوباره با همین تیتر"حرفای آخر" که خودمونیای منو تک تک شما رهگذراست... راهتون بی خطر... شما چی فکر می کنین؟؟!! دارن میگن ؛خدا رحمتش کنه!! آدما وقتی نا امید میشن که چیزی به انتها نمونده!! ناامید نشو مسافر! قرار نبود این نوشته بوی فروغ بگیره اما ... دوباره بامن باش پناه خاطره ام ! ای دوچشم روشن باش ! هنوزدرشب من ان وچشم روشن هست اگرچه فاصله چگونه بتوان گفت هنوزبامن هست چه مهربان بودی وقتی که مهربان بودی... همیشه می تونی باشی ... اونم رفاقتی که یه طرفش منم... چون من خیلی به این چیزا اعتقاد داره اینو هم خیلی بهتر از من میدونی ... تویی که منو بهتر از خودم می دونی باید اینم بدونی که تا به الان رفاقتمون من چی میذارم و چی می خوام... سلام به خداوند! به عشق مطلق من ، سلام! سپاس دارتم که هستی! اومدم با همه تلخی هایی که بهم گذشت! با همه دروغ هایی که شنیدم ! با همه چیزهای ناباوری که دیدم ! با واقعیت های تلخی که ...!! همه ی اینا از کسایی که باورشون داشتم... چقدر سخت گذشت! چقدر سخته کسایی که تا دیروز باورشون داشتی، تا دیروز باهاشون لبخند می زدی ، امروز!! آه ، خداوند من! آخرش مثه همه اتفاقایی که برام پیش میاد ، به آسمان دار بزرگ میرسم اما فرقش تو تصمیمیه که اینبار تو مواجه ام با...گرفتم... راستش علت خیلی چیزهارو فهمیدم... الان خوشحالم ، چون می دونم باید چیکار کنم. این تاریخ و ساعت هیچوقت فراموش نمیکنم ، چون یه شروع عمیق ، مثبت و روحانی برام به یادگار گذاشت و همینطور روز و ساعتی بود که درباره ی اطرافیام به حقیقت رسیدم: 25/فروردین ماه/ 1390 90 تک تکتون پاک به دور از هر چی که گناه سلام نباید این نوشته اینطور شروع می شد . اما امروز یه هو سردم شد... . . . شاید بیست دقیقه ست که اینجانشستم و نمی دونم چطور ادامه بدم این مطلبو !! چه حالی میشید اگه یه رفیق که من اسمشو سرمایه گذاشتم ، یه روز تماس بگیره بگه ؛ اجازه میدی ازت جداشم؟ مهر86 گفت هر کاری که صلاح هردوتونه. داره میره تا هدیه ی کس دیگه ای باشه.... ازت ممنونم مهری ناز! اما این راه انجام شدنی نیست البته در یه صورت میشه این چطوره؟ لطف کنید برا آرامشم دعا کنید... امروز دو مطلب می فرستم... به دو دلیل اول برا اینکه شک دارم مطلب قبلی رو درست فرستاده باشم اگه هم ایراد داره مهر86 من لطف کنه اس بده بهم که من سعی کنم بیام و اصلاحش کنم اما اگه نشد ایرانیان بزرگوار منو می بخشن و ممنونشون می شم دلیل دوم اینکه واقعا سرم شلوغه و از این لحظه دیگه میرم سال 90 و دوستان می دونن دیگه یه شروع تازه و بزرگ یعنی چی! پیش پیش 90 رو به تک تک بزرگواران سرزمین مهتابیم که منت می ذارن بر سر این پرسه زن و بهترین هارا براتون آرزو دارم. آرزومند آرزوهای شیرینتون خواهم بود. سال بهترینی داشته باشین تک تکتون. سلام سلام سلام گمونم وقتش شده از عید و بابا نوروز وعیدی حرف بزنیم هان؟ چه می کنه این تحویل سال با آدمی خداییش! دل تو دلم نیست که تک تکتون بیاین خونه پدری و ... آره عزیز! فعلا این ماهی قرمز خوشگلا رو ببینید .... لذتشم ببرین تا آبجی خوبه بیاد باقیه عیدایو رو پیش کش نگاهتون کنه الهی بگردم حواسم به شما رفیقای خوبمم هه تک تکتونو دوست دارم و بهترینهارو براتون خواهانم... به امید لبخندای زیبای نودیتون
... وخاصیت عشق اینست!
چرا دیگه مهر86نمیزنی اسمتو؟!
نه ! نگرانی نداشته باش! تا وقتی که، خودت نه من خب، تا وقتی خودت بدونی که خودتی و کاری نکردی که من یا رفاقتمون اسمش عوض شه مثلا بشه " عادت " من همون حبیب همیشگیتم و تو همون مهر86 من که الان با 90 شدن زندگیم بوی کهنگی گرفته . کهنگیی که خوشحالم از بودنش ... عشق هر چی بزرگسالتر بهتر... بهتر از من میدونی همینطور رفاقت...
پس اگه تو چارچوب خودت فکر می کنی خودتی منم همون رفیقمو رابطمون " رفاقت "
... سپاس ...
00:52 بامدادی
آمین
اولین نوشته ی 90 باید خیلی باشکوه می بود هرچن که تا صبح امروز پراز لبخند و باشکوه شروع شد و ادامه پیدا کرد
راستش هنوز عنوانی هم ندارم که ارسالش کنم و تمام.
خالیه خالی ... بهتره بگم توی یه خلا ...
توی یه خلا مردم!
اجازه میدی دیگه منی تو مسیر رفاقتت نباشه؟
شما اجازه می دین؟
خواهش می کنم به من پیشنهاد بدین چه کنم...
صلاح من اینه که نذارم این سرمایه از دستم بره...
اما اون مثه یه آب جاری توی سرزمین مهتابیم سرک کشید و الآنم داره میره یه نفر دیگه رو متاثر کنه
میگه ادامه ی باهم بودن به وقوع نمی رسه ...
نمی خوام اذیتش کنم. خودخواهیه اگه به خودم فکر کنم
آخه به اعتقاد من رفیق یه هدیه ست از آسمان دار بزرگ...
شما موافقید ؟
پس اینجا صلاحی وجود نداره اینطور نیست؟
اینکه " من "خودشو بذاره کنار و بگه تا اینجای بودنت ممنونم و برا اثر حضور پررنگت تا عمق لحظه هام سپاس دارتم.
سپاس
به سرزمینش سرکی می کشن و نگاه مهربونی نثارش می کنن خیلی خیلی خیلی تبریک و شادباش و فرخنده باد هدیه می کنم
توی اون 10 ،9 ،8 ،7، کلی بگم ثانیه های آخر سال که هر آنش یه آرزوی قشنگه منو فراموش نکنین!
آمین
حلالم کنید و خدانگهدار تا 90 ...
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |