سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرسه زن بیتوته های خیال












 

باور نمی کنم

خالق دانه های انار,

زندگی مرا بی نظم چیده باشد...

 


نوشته شده در سه شنبه 90/12/23ساعت 3:14 عصر توسط الی_جوان نظرات ( ) | |

بیائیم نخندیم به . . .

بیائیم نخندیم . . .

بیائیم نخندیم . . .

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید،ارباب

نخند

به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری.

نخند

به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند.

نخند

به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده.

نخند

به دستان پدرت،

به جاروکردن مادرت،

به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد،

به راننده ی چاق اتوبوس ،

به رفتگری که درگرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،

به راننده ی آژانسی که چرت می زند،

به پلیسی که سرچهارراه باکلاه صورتش رابادمی زند،

به مجری نیمه شب رادیو،

به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،

به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته ودرکوچه ها جارمی زند،

به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،

به پارگی ریزجوراب کسی در مجلسی،

به پشت و رو بودن چادر پیرزنی درخیابان،

به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،

به مردی که درخیابانی شلوغ ماشینش پنچرشده،

به مسافری که سوارتاکسی می شود و بلند سلام می گوید،

به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،

به زنی که باکیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چندکیسه میوه وسبزی،

به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،

به مردی که دربانک ازتو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،

به اشتباه لفظی بازیگرنمایشی،

نخند

نخند ، دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی

که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند

آدمهایی که هرکدام برای خود وخانواده ای همه چیز و همه کسند!

آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،

بارمی برند،

بی خوابی می کشند،

کهنه می پوشند،

جارمی زنند

سرما و گرما می کشند،

وگاهی خجالت هم می کشند،.......خیلی ساده


نوشته شده در یکشنبه 90/12/14ساعت 4:52 عصر توسط الی_جوان نظرات ( ) | |

 

اسمه این آبشار “جاگ” هستش


میگن؛

آبشاری بسیار زیبا در کشور هندوستان که به طور حتم تعجب و تحسین شما را بر خواهد انگیخت. این آبشار زیبا در فصول بارانی کشور هند دارای عرضی در حدود 472 متر و ارتفاع 273 متر است.

6c6171324ebfefeb59cc0debc6c349b0 آبشارهای ناشناخته و زیبای جهان + عکس


نوشته شده در یکشنبه 90/12/14ساعت 4:46 عصر توسط الی_جوان نظرات ( ) | |

 تصاویر سفره 7‌سین زیر آبهای خلیج فارس ( تصویری )

                   سلام

              می خوام یه حکایت از " کوروش بزرگ " براتون بفرستم
             از اینکه کوروش، واقعا بزرگوار و بزرگ منش بوده و این صفت زیبنده تر و شایسته تر می شه وقتی واقعا 
                                                                              با روند ورفتارش در زندگی آشنا بشیم...

 دعوتتون می کنم به یه افتخار که از گذشته تا هنوز منو شیفته ی خودش کرده...

"کوروش"

زمانی سرداری به نام " کزروس " به " کوروش بزرگ " گفت؛
‹‹ چرا از غنیمت های جنگی چیزی برای خود برنمی داری و همه را به سربازانت می بخشی؟››

کوروش گفت ؛
‹‹ اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدم الآن دارایی من چقدر بود؟››

کزروس عددی را با معیار زمان گفت .
کوروش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت ؛
 ‹‹ برو به مردم بگو کوروش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. ››

سرباز در بین مردم جار زد و سخن کوروش را به گوششان رسانید. مردم هر چه در توان داشتند برای کوروش فرستادند.
 وقتی مال های گرد آوری شده را حساب کردند ، از آنچه کزروس انتظار داشت بیشتر بود.

کوروش رو به کزروس کرد و گفت ؛
‹‹ ثروت من اینجاست . اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم ، همیشه باید نگران آنها می بودم .
زمانی که ثروت در اختیار توست و مردم از آن بی بهره اند، مثل این می ماند،
که تو نگران پول هایی باشی که هر لحظه ممکن است کسی آن را به یغما ببرد. ››

          

                                       خب خب خب...
                                                         لذت بردین ...
                                                                       من که خیلی . امید دارم شما هم حس افتخار بهتون دست بده
به نظر من حقش بود که وقتی تو. تب و تاب سال جدیدیم یادی هم از بزرگانمون کنیم.

                                                              شاد باشین....
                                                                                         ... پرسه زنی در بیتوته های خیال ...

     

       


نوشته شده در پنج شنبه 89/12/26ساعت 11:58 صبح توسط الی_جوان نظرات ( ) | |

-تنها مرگ است که دروغ نمیگوید.

-فقط با سایه خودم خوب می توانم حرف بزنم اوست که مرا وادار به حرف زدن میکند فقط او می توان مرا بشناسد او حتما می فهمد .....
می خواهم عصاره نه شراب تلخ زندگی خودم را چکه چکه در گلوی خشک سایه ام چکانیده به او بگویم:«این زندگی من است»
-مرگ همه هستی ها را به یک چشم نگریسته و سرنوشت ان ها را یکسان می کند نه توانگر می شناسد و نه گدا...
-مرگ مادر مهربانی است که بچه خود را پس از یک روز طوفانی در اغو کشیده نوازش می کند و می خواباند.
-مرگ بهترین پناه دردها و غمها و رنج ها و بیدادگری های زندگانی است.
-انسان چهره مرگ راترسناک کرده است و از ان گریزان است
-ما بچه مرگ هستیم و مرگ است که ما را از فریب های زندگانی نجات می دهد.
اگر مرگ نبود فریاد های نا امیدی به اسمان بلند می شد به طبیعت نفرین می فرستاد

                                                                                         ... توافق من و صادق هدایت...

.
نوشته شده در چهارشنبه 89/5/27ساعت 12:11 عصر توسط الی_جوان نظرات ( ) | |

 

صبا را می شنویم و قلب های ما که پرده های غم آن را فرو پاشنده  به خود می آیند و بیدار می شوند

 و بین دنده های بدن به پایکوبی می پردازند .

صبا؛ نغمه ای فرحبخش است

که غم و اندوه را از یاد شخص می برد

 و او را در طلب می ناب بر می آید و آن را با لذتی شگفت آوری سر می کشد

و از آن هر چه بیشتر بهره می برد که گویی می داند که خمر مسرت دارد از او پیشی می جوید

و به هوشیاری حکم می کند .

صبا؛ سخن عاشقی سر مست است

که با روزگار درگیر شده و او را خوار داشته و در مرغزاری دور به دیدار محبوبش رسیده

و به آن دیدار مسرور و شادمان گشته است .

صبا؛ مانند نسیم صبحگاهی است که می گذارد و در اثر آن گلهای بوستان  از غرور و ابتهاج می لرزند.

            خیلی جالب بود

                  از  « جبران خلیل جبران »  

                                            همیشه دل نوشته هاشو دوست داشتم

                                                        چون به من شبیهند....

                                                 ..................  لذت ببرید ..................


نوشته شده در پنج شنبه 89/5/7ساعت 11:0 صبح توسط الی_جوان نظرات ( ) | |

سلام به شما

تقریبا آخرین مطلب عیدانمو می بینید

.

.

.

در مورد تاریخ پیدایش نوروز روایات مختلفی وجود دارد که ما در اینجا به طور خلاصه چند نمونه از آنها را ذکر می کنیم:
    عده ای بر این عقیده اند که نوروز از دوران پادشاهی جمشید به وجود آمده است به این صورت که جمشید علما را گرد هم آورد و از ایشان پرسید: چه چیز این پادشاهی را بر من باقی و پایبند دارد؟ گفتند: دادکردن و در میان خلق نیکی پس او داد بگسترد و علما را فرمود که روز مظالم من بنشینم و نخستین روز که به مظالم نشست روز هرمز بود از ماه فروردین، پس او را نوروز نام کرد.
    از دیگر راویان در این مورد ابوریحان بیرونی را می توان نام برد وی می گوید: حضرت سلیمان بن داود انگشتری خویش را گم کرد و با این گم شدن سلطنت و فرماندهی از کف وی برفت. ولی پس از چهل روز دوباره آن را باز یافت و به دنبال آن فرماندهی و پادشاهی به وی بازگشت و این روز، همان روز نوروز بود.
    ابوریحان همچنین می گوید: نخستین روز است از فروردین ماه، و زین جهت روز تو نام کردند زیرا که پیشانی سال نو است و اعتقاد پارسیان اندر نوروز آن است که اول روزی است از زمانه و به دو فلک آغازین گشتن.
    عقاید دیگری نیز درباره نوروز وجود دارد و از آن جمله اند: هوشنگ، کیخسرو و کیومرث که از پادشاهان پیشدادی ایران بوده ا ند به سال های مختلف در این روز زاده شدند. همچنین سام نریماندر این روز در پی سرکوبی تبهکاران برآمده و بنیان تبهکاران را برانداخته و آسایش مردمان را تامین کرد.
    روایت دیگری نیز وجود دارند که پیغمبر بزرگ ایرانیان زرتشت، در این روز به دنیا آمده و باز هم او در چنین روزی از سوی اهورامزدا به پیغمبری برگزیده شده است. بعد از ذکر این عقاید می توان نتیجه گرفت که عید نوروز از زمان های بسیار دور از لحاظ ملی و مذهبی مورد احترام ایرانیان بوده و جزو بزرگترین اعیاد آنها به حساب می آمده است.

 



نوشته شده در شنبه 88/12/15ساعت 5:0 عصر توسط الی_جوان نظرات ( ) | |

 

بهار - 9

به هنگام تحویل سال همه اعضای خانواده جامه های تازه خود را پوشیده و دور سفره هفت سین گرد می آیند. پدر بزرگ و مادر بزرگ در بالای سفره و پس از آنها پدر و مادر و فرزندان در کنار سفره می نشستند عقیده بر این است که به هنگام تحویل سال همگی باید به آینه نگاه کنند و پس از آن بزرگترین فرد خانواده قرآن را برداشته اندکی از آن را می خواند. قبل از تحویل سال همه اعضای خانواده،‌ دعای تحویل سال را بارها زیر لب زمزمه می کنند:
    یا مقلب القلوب و الابصار،‌ یا مدبر اللیل و النهار،‌یا محول الحول و الاحوال،‌ حول حالنا الی احسن الحال.
    از دیگر عقاید این است که آینه ای را به صورت خوابیده در سفره قرار داده و تخم مرغی را روی آن قرار می دهند و می کوبند که به هنگام تحویل سال این تخم مرغ تکام می خورد. این عقیده از آنجا سرچشمه می گیرد که قدما می گفته اند،‌ کره زمین بر روی شاخ گاوی قرار گرفته است و هرگاه که گاو خسته می شود کره زمین را از یک شاخش به سمت دیگر پرتاب می کند و این موقع همان زمان تحویل سال است! هنگام تحویل سال توپی شلیک می شد که از صدای آن همه متوجه تحویل سال نو می شدند و آنگاه همگی به روبوسی مشغول شده و فرارسیدن سال جدید را به یکدیگر تبریک می گفتند و پس از آنکه بزرگترها عیدی های کوچکترها را که معمولا سکه و یا اسکناس بوده است از لای قرآن کریم در آورده و به آنها می دادند پس از آن بسته به هنگام تحویل سال که اگر روز باشد فورا افراد کوچکتر فامیل به دیدن بزرگترها رهسپار می شوند و معمولا ناهار یا شام روز اول عید را در منازل بزرگان خویش صرف می کنند. باز این عقیده حکفرماست که در روز اول عید باید رشته پلو خورد تا به این وسیله در سال جدید سر رشته کارها دستشان آمده و تا پایان سال از دستشان خارج نشود.

 

 

... پرسه زنی در بیتوته های خیال ...



نوشته شده در چهارشنبه 88/12/12ساعت 6:0 عصر توسط الی_جوان نظرات ( ) | |

باران که می بارد تو می آیی ...

 

سلام

و اما ادامه ی عیدانمون

.

.

.

در گذشته رسم بر این بوده که در روز نوروز مردمان به یکدیگر آب می پاشیدند و شادمانی می کردند. ابوریحان بیرونی در این مورد می گوید:« سلیمان باد را امر کرد که او را با وسیله آسمان پیمایش،‌ پرواز دهد. در این هنگام پرستویی پیش آمده و بدو گفت: در این آسمان از برای من کاشانه ای است و چند تخم در آن،‌ که امید من است. از آنسوتر رو که کاشانه مرا در هم مشکنی. سلیمان خواهش او را پذیرفته و مسیر خود را کج کرد و از سوی دیگر رفت. چون این کرد پرستو برای قدردانی از جایی مقداری آب آورد و بر روی سلیمان پاشید و یک ران ملخ نیز بدو داد. این ماجرا به روز نوروز اتفاق افتاد و همین شد سرآغازی برای به وجود آمدن این رسم که به هنگام نوروز مردمان به روی یکدیگر آب پاشیده و هدیه ها رد و بدل کنند.»
    در مورد فلسفه پاشیدن آب به یکدیگر در روز نوروز در گذشته مرحوم مجلسی از امام جعفر صادق ( ع) نقل می کند که « این روزی است که خدا حیات بخشد چندین هزار کس را که از مرگ گریختند. یعنی از طاعون و به یک دفعه خداوند قهار ایشان را می راند پس بعد از مدت ها که استخوان شده بودند،‌ پیغمبری از پیغمبران خدا بر آن استخوان ها گذشت و از پروردگار خود سوال کرد که به او بنماید که چگونه این استخوان های پوسیده را زنده می گرداند. پس خدا وحی فرستاد به سوی او که آب بریزد بر استخوان های آنها، در همان جاهای خود که هستند پس چنین کرد و همه به قدرت الهی زنده شدند و به این سبب سنت شد که آب بر یکدیگر بریزند و در این روز غسل کنند.» در مقابل این روایات،‌ ایرانیان نیز داستانی کهن دارند که از این قرار است: نخستین کسی که پیش از مسیح در گهواره سخن گفت « زو» از سلاطین پیشدادی ایران بود. در این هنگام قحطی و خشکی فراگیر بود و مردم در عسرت به سر می بردند. و به همین خاطر « زو» در گاهواره به سخن آمده و از خداوند درخواست کرد که به مردم رحمت آورد. پس از درخواست وی باران بسیار فرود آمد و مردم و زمین ها سیراب گشتند. پس از این واقعه مردم این روز را نوروز نامیدند و هر سال فرارسیدن آن را جشن گرفته و شادی ها کردند و بر روی یکدیگر آب ها پاشیدند.


 

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 88/12/12ساعت 6:0 عصر توسط الی_جوان نظرات ( ) | |

 

و اما بعد ...

 چیدن سفره هفت سین از دیرباز، از مراسم جداشدنی نوروز به حساب می آمده است. معمولا ساعتی به تحویل سال مانده، ترتیب چیدن سفره هفت سین داده می شود. سفره هفت سین سفره ای است که در آن هفت نوع خوردنی که اول اسم آنها با سین شروع می شود. در آن چیده می شود و علاوه بر آنها چیزهای دیگری نیز وجود دارد که بر سفره به نیات گوناگون گذاشته می شود که از نعمت های خوردنی خداوند به شمار می آید. از آن جمله: سماق، سیر، سنجد، سیب، سمنو، سبزی، سرکه و برای تبریک یک سکه صاحب الزمان همچنین اشیاء دیگری نیز علاوه بر خوردنی ها بر سر سفره نهاده می شود مانند:
    آینه، شمعدان، شمع، قرآن کریم، ماهی قرمز، سبزه، تخم مرغ رنگ کرده، کاسه آب، نقل ونبات و شیرینی.

 

                                                    « پرسه زنی در بیتوته های خیال »



نوشته شده در یکشنبه 88/12/9ساعت 9:0 صبح توسط الی_جوان نظرات ( ) | |

   1   2   3   4   5      >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت