ای جانم پیداکردن دبیرقدیمیت دبیرتاریخ رو ازدل تاریخ بیرون کشیدن و بااون گشتن و شوق شدن چه حال بینظیریه خوشا این کشف این روزها که می گذرد . . . دلتنگم! به همین سادگی نزدیک تر از حوالی ام گذر کن زاده ی مهر! این آرزوی من برا آخرین تکرار چهارمین شنبه 90بود آرزوی شما چیه ؟ چهارشنبه سوریتون لبخند! راسی زاده ی مهر! آسمون خونه ی ما گرفته رنگه برا شما چطو؟ ...فاجعه ساده نگاه تو... تولدتون لبخند! تک تک عزیزایی که ا امروز به زندگی قدم گذاشتین... بهترین شروع هارو براتون آرزو می کنم به خودم و تک تک همزادای خودم تبریک می گم
... در ساعت چهار در لحظه ای که رشته های آبی رگهایش مانند مارهای مرده از دو سوی گلوگاهش بالا خزیده اند و در شقیقه های منقلبش ان هجای خونین را تکرارمی کند سلام سلام آیا تو هرگز آن چهار لاله ی آبی را بوییده ای ؟ زمان گذشت زمان گذشت و شب روی شاخه های لخت اقاقی افتاد شب پشت شیشه های پنجره سر میخورد و با زبان سردش ته مانده های روز رفته را به درون میکشد من از کجا میآیم ؟ که اینچنین به بوی شب آغشته ام ؟ هنوز خاک مزارش تازه ست مزار آن دو دست سبز جوان را میگویم...... چه مهربان بودی ای یار ، ای یگانه ترین یار چه مهربان بودی وقتی دروغ میگفتی چه مهربان بودی وقتی که پلک های آینه ها را میبستی و چلچراغها را از ساق های سیمی میچیدی و در سیاهی ظالم مرا بسوی چراگاه عشق میبردی تا آن بخار گیج که دنباله ی حریق عطش بود بر چمن خواب می نشست... ... سپاس دار آسمان داربزرگم هسم برابیست و سومین شروع زندگیه خوشبختم... از فروغ عزیز: به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد به جویبار که در من جاری بود به ابرها که فکرهای طویلم بودند به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من از فصل های خشک گذر می کردند . به دسته های کلاغان که عطر مزرعه های شبانه را برای من به هدیه می آورند به مادرم که در آینه زندگی می کرد و شکل پیری من بود به زمین ، که شهوت تکرار من ، درون ملتهبش را از تخمه های سبز می انباشت - سلامی ، دوباره خواهم داد می آیم ، می آیم ، می آیم با گیسویم : ادامه ی بوهای زیر خاک با چشمهام : تجربه های غلیظ تاریکی با بوته ها که چیده ام از بیشه های آنسوی دیوار می آیم ، می آیم ، می آیم و آستانه پر از عشق میشود و من در آستانه به آنها که دوست میدارند و دختری که هنوز آنجا ، در آستانه ی پر عشق ایستاده ، سلامی دوباره خواهم داد . تولدت لبخند عزیز لحظه های همیشه ! " نرگس " هم که خودت بهتر از من می دونی که دوسش داری تقدیمه بزرگواری و مهربونیات سلام امروز بهانه های زیادی رو پشت سر گذاشتم تا به تو برسم پس با بهانه ی همیشگی ؛ عشق تبریکمو بپذیر! تولدت لبخند ... امیدوارم سایه ی بخشنده ات بالابلند خونواده ی قشنگت بمونه و آسمان دار بزرگ هم ، کمتر از آنی نگاهش رو از روزگار بزرگ و همیشگی و بلندت دریغ نکنه . اینجا تو جمع عاشقونمون همگی 3 دقیقه به یمن اومدنت با تو لبخند خواهیم زد همگی درایم برات آرزوی سلامتی و خوشبختی می کنیم امید دارم همیشه علاقه مندی هات کنارت باشن و فروغ حضورشون به قلب مهربونت آرامش بده . آمین آمین پیش پیش تولد انوشه ی عزیزت رو هم شادباش می گم عاشقتم. هیچ وقت ترکم نکن! همیشه به یادم باش! این یه دستوره!!! فدای داداش... یک نفر یک جایی در حال فکر کردن به توست بخند! .... تولدت لبخند .... راستی شوالیه کنارمه ؛ منم سل____________ام . تبری_____________ک تقدیم به سرآمد گلای زندگیم ... عطیه ی عزیزم ... سرمای آذر، بهترین سوز توی زندگیمه که خدای مهربون، تو رو به آغوش گرم مادرت هدیه داد ... دوستت دارم بهترینم ... تولدت مبارک تولدت قشنگ تولدت پر از لبخند زندگیت لبالب شاد و صورتی
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |