من متهم شده به گناهی که هیچ وقت مظنون به یک نگاه ، نگاهی که هیچ وقت اول قرار بود همه ی هفته ببینمش کم کم به ماه و سال و به گاهی که هیچ وقت من با خیال او همه جا وعده داشتم در کوچه ی نبودن و راهی که هیچ وقت گفتند آتش زده آهم که سوخته اما کدام آهم ، آهی که هیچ وقت نفرین کرده ام به خدا بد گرفته است گفتم فقط برو به ... الهی که هیچ وقت « ؟ »
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |