سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرسه زن بیتوته های خیال












 

نگاه کن که غم درون دیده ام

چگونه قطره قطره آب می شود

چگونه سایه ی سیاه سرکشم

اسیر دست آفتاب می شود

نگاه کن !

تمام هستی ام خراب می شود

شراره ای مرا به کام می کشد

مرا به اوج می برد

مرا به دام می کشد

نگاه کن !

تمام آسمان من

پر از شهاب می شود

تو آمدی ز دورها دورها

ز سرزمین عطر ها و نورها

نشانده ای مرا کنون به زورقی

ز عاجها ، ز ابر ها ، بلور ها

مرا ببر امید دلنواز من!

ببر شهر شعر ها و شور ها

به راه پر ستاره می کشانیم

فراتر از ستاره می نشانیم

نگاه کن !

من از ستاره سوختم

لبالب از ستارگان تب شدم

چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل

ستاره چین برکه های شب شدم

چه دور بود پیش از این زمین ما

به این کبود غرفه های آسمان

کنون به گوش من دوباره می رسد

صدای تو ،

صدای بال برفی فرشتگان

نگاه کن!

که من کجا رسیده ام

به کهکشان،به بیکران ،به جاودان

کنون که آمدیم تا به اوج ها

مرا بشوی با شراب موج ها

مرا بپیچ در حریر بوسه ات

مرا بخواه در شبان دیر پا

مرا دگر رها مکن!

مرا از این ستاره ها جدا مکن!

نگاه کن که موم شب به راه ما

چگونه قطره قطره آب می شود

صراحی سیاه دیده گان من

به لای لای گرم تو

لبالب از شراب خواب می شود

به روی گاهواره های شعر من

نگاه کن !

تو می دمی و آفتاب می شود

 

تا حالا شده آرزو کنین ،‏خدا رو در آغوش بگیرین !!

 من این آرزو رو دارم و این شعرو با اجازه ی فروغ عزیز تقدیم به این آرزو می کنم.

 

 

 


نوشته شده در دوشنبه 88/8/11ساعت 11:1 صبح توسط الی_جوان نظرات ( ) | |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت