سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرسه زن بیتوته های خیال












Click to view full size image

سلام

سلام

نمی دونم از کجا باید شروع کنم

نمی دونم این همه قشنگی رو که توی این مدت برام پیش اومد چطور وصف کنم !

معنوی بود .

حس می کنم روحانی شدم .

قشنگ بود .

به نظر شما چه کلمه ی دیگه ای می تونه حس معنی کنه !

اولش فکر می کردم دیگه این ورا نمیام اما وقتی توی این مسیر راه افتادم و قشنگی های جاده ای که تو بودمو دیدم هر لحظه مشتاق تر می شدم که بیام و بهتون پیشنهاد بدم نه چهل روز فقط چند روز با خودتون و عزیزتون خلوت کنید .

حس خوبی بهتون دست می ده . یه جور رضایت خاصی از زندگیت پیدا می کنی.

برا من که اینطور بود .

هر چی بیشتر جلو می ری بیشتر خوشت میاد .

نیمه پر لیوانو می بینی . از کسی شاکی نیستی. دنبال مقصر نمی گردی .

یه چیز برات مهمه اونم اینه که ؛

بالو پرتو باز کنی . به قصد پرواز ...

یه پرواز عظیم و با شکوه به امید برترینی که بالاتر از ابرها چشم انتظارته .

تلاشتو برای بهتر شدن افزون می کنی تا نهایتش بتونی

 با افتخار سرتو جلوی خدات بالا بگیری و بگی ؛

من بنده ی توام!

من که قصد دارم همینطور توی این مسیر ادامه بدم .

 فکر می کنم انتهای چله ام رو بشه منزل اول به سمت خوشبختی و سعادت دونست.

توی این مدت خدا عزیز من شد . یه عزیز رحیم مهربون ....

البته  « یک » درست نیست بگم . خدا خیلی زیادٍ ...

                                           خیلی فراوونه ...

به قول شاعر ؛

                  به اعتقاد من خدا یگانه ای مکرر است

                  یگانه ای که با شمار بندگان برابر است

من به این اعتقاد معتقدم .

خیلی خوشحالم که از یک دلیل که اصلا فکرشم نمی کردم که این چله به خاطرش بود ،

به خودم برسم.

خودمو شناختم . این که کجای با خدا بودنم .

یه رفیق بهم می گه که من به عشق عاشقم .

 آره خب . من عاشقا رو دوست دارم .

یه عاشق واقعی منشو رفتارش آدم رو جذب می کنه .

عشق ، آدمی رو لطیف و پاک می کنه .

 باعث می شه راحت ببخشی .

 راحت و از صمیم دلت به همه بگی ؛ خوشبخت باشین ...

و خیلی چیزای دیگه که من سعی می کنم همشو توی خودم بوجود بیارم.

توی این مدت شعر نگفتم .

شعر نخوندم .

کسی نبود که شعر بخونه تا من بشنوم.

اما زیاد شاعرانه ها با عزیزم داشتم .

من از خودم می گفتم ، اونم گوش می کرد

و هرازگاهی هم با یه لبخند نشون می داد خوشحاله که من می خوام سر به راه بشم .

می خوام یا مهمونم بشه یا مهمونش کنم .

 مهم اینه که آرزوی با اون بودن برام اوجیه که سراپا خواستار می شم که برسم بهش ...

نمی گم خوبم اما می خوام که باشم.

با عزیزم در میون گذاشتم . مطمئنم که اجابتم می کنه ....

چقدر قشنگه هر شب با خدات رخ در رخ گپ بزنی . چقدر قشنگه ....

                                     بد نیست تو هم خودتو یه محکی بزنی

       همه لحظه هاتون به رنگ رمضان ، نورانی

                                       تک تک آرزوهای قشنگتون ؛ آمین

      « پرسه زن بیتوته های خیال »


نوشته شده در یکشنبه 88/6/22ساعت 11:56 صبح توسط الی_جوان نظرات ( ) | |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت